سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
فرهنگ هنر ارتباطات
 
 
[ و فرمود : ] رشک بردن دوست از خالص نبودن دوستى اوست . [نهج البلاغه] 
»» دین، فرهنگ و رسانه.نوشته دکتر عبدالله گیویان 2

دین، فرهنگ و رسانه.نوشته دکتر عبدالله گیویان 2


ضرورت مطالعه نسبت دین، فرهنگ، و رسانه :

همان‌طور که نظریه‌های محافظه کار نمی توانند توضیح
متقنی درباره دلایل خیزش و احیای دین در جهان سکولار معاصر ارائه کنند، نیز نمی‌توانند
توضیح قانع کننده‌ای از استفاده رو به فزونی جنبشها، نهادها، و افراد دینی از
رسانه‌ها بدهند. توضیحات موجود، جز با پروراندن این گمان که این جنبشها یا نهادها
قدمی به سوی عقلانیت و مدرنیته برداشته‌اند، ارائه نشده‌اند
.
امروزه استفاده دینداران ، خواه در قالب جنبشهای سازمان
یافته یا گروههای خودجوش، از رسانه‌ها نه تنها یک آرزو ـ آرزویی که تحقق آن زمانی
بسیار بعید به‌نظر می رسید ـ یا یک تفنن نیست، بلکه نیازی واقعی و ضرورتی اجتناب
ناپذیر می نماید. در واقع، نسبت دین و رسانه در دنیای معاصر یک واقعیت و یک مسئله
اجتماعی شده است. نظامهای دانشگاهی و دستگاههای نظریه‌پردازی، و به‌ویژه کارگزاران
پروژه روشنگری، نمی‌توانند این «مسئله» را نادیده بگیرند و لذا «نسبت دین و رسانه»
موضوعی برای نظریه‌پردازی می‌شود. از سوی دیگر، متفکران متدین نیز در قبال آرزو،
واقعیت، و عواقب بهره‌گیری دین از رسانه‌ها و تعامل این دو بی‌تفاوت نمانده‌اند
.
رسانه‌های متنوعی که دینداران از آنها بهره می‌گیرند، از
امکانات ارتباطی فضای مجازی گرفته تا رسانه‌های الکترونیک، و از رسانه‌های چاپی
گرفته تا هنرهای اجرایی،15 کم و بیش با چارچوب‌های معنایی دینی سازگار شده به نظر
می رسند؛ اگرچه هنوز و شاید همواره منتقدان دینی و غیر دینی انتقادهایی به آنها
داشته باشند. به عنوان مثال، ممکن است تفاوت این رسانه‌ها و ابزارها و شیوه های
سنتی انتقال معنا و ارزشهای دینی (آیینها و آموزشهای دینی
) تأکید و اصالت ابزارهای سنتی یادآوری
شود، و یا بر سطحی‌سازی و سیاستهای ساده انگارانه بازنماییهای رسانه‌ای شده دین در
جوامع جدید اصرار شود
.
واقعیت این است که اجتماعات و جنبشهای دینی با استفاده
از ابزارهای نوین و نیز نوسازی روشهای سنتی ارتباطات در داخل و خارج اجتماعات خود
طی دهه‌های اخیر، خود نیز تغییراتی را به‌ویژه در عرصه سیاستهای ارتباطی و مبادله
معنا تجربه کرده اند. مثلاً استفاده از تلویزیون و دیگر رسانه‌های بصری برای
انتقال معانی دینی در درون محدوده های اجتماعات دینی منجر به رواج انواع تازه ای
از فعالیتهای رسانه ای و آداب دینی شده است. رسانه‌های بصری برای انتقال معناهایی
استخدام می‌شوند که پیشتر از طرق دیگر ـ عمدتاً آیینهای دینی ـ منتقل می‌شدند. به
عبارت دیگرـ یکی از نتایج استفاده از رسانه‌های بصری، مشخصاً، تقویت بازنمایی جنبه
هایی از دین بوده است که پیشتر نیز خصلت نمایشی داشته‌اند. گاهی گفته می‌شود که
مثلاً پخش آیینهای دینی از تلویزیون ممکن است مانع حضور مؤمنان در خود این مراسم
شود؛ مراسمی که به دلیل رابطه مستقیم بین برگزارکنندگان و مجریان آیین به نظر می‌رسد
تأثیرگذاری بیشتری داشته باشند. از سوی دیگر، ممکن است گفته شود بصری شدن، باعث می‌شوداعمال
دینی به حد آداب نمایشی تقلیل پیدا کند و عمق دینی و تفکر از آنها گرفته شود
.
موضوعات فوق و دیگر نقدها و نظرهایی که مجال طرح مبسوط
آنها در این جا نیست، جوانب گوناگون موضوع «رسانه‌ای شدن دین» است. کوتاه سخن آن
که اگر دینداران و مطالعه کنندگان دین و فرهنگ بخواهند وضعیت دین و فرهنگ را در
دوران گسترش سیطره رسانه‌ها رصد کنند، هیچ چاره دیگری جز بازنگری در رویکردهای
متداول، و تمهید روش شناسی کارآمد برای مطالعه این موضوعات مطالعه ندارند. مطالعه
نسبت دین، فرهنگ، و رسانه دو راه کلی در پیش رو دارد
:

استفاده از چارچوب‌‌های نظری موجود. در این صورت این خطر
وجود دارد که تحقیقات انجام شده به شرحی که پیشتر اشاره شد، بازتولید ادبیات
روشنگری و تکرار تجربه‌های عقیم گذشته باشد. اگر نقطه عزیمت این مطالعات نگاهی
جامعه شناسی‌گرایانه باشد، به این معنا که تحت‌تأثیرآرایی چون سنت دورکیمی دین و
فرهنگ را تعیین شده و متأثر از نهادهای اجتماعی دیگر فرض کنیم و یا همچون
نودورکیمیها دین و فرهنگ و رسانه را حداکثر همتراز و موازی با نهادهای اجتماعی
دیگر تلقی کنیم، درک تازه ای از نسبت این سه به دست نخواهد آمد
. نگاه
کارکردگرایانه به موضوعات سه گانه مورد اشاره این مقاله، و سنت عملی مطالعه رسانه
در جوامع، سنتی را ایجاد کرده است که در آن اقتضائات فرهنگی جوامعی مانند جوامع
اسلام مفقود است. جایگاه دین یکی از این اقتضائات است
. اگر حذف دین و موضوعات دینی با ارجاع
به غیبت دین در فضای عمومی جوامع غربی، به هر دلیل، موجه جلوه کرده باشد، نمی توان
همین حکم را بر جوامع اسلامی روا داشت. تنها به عنوان یک مثال، می‌توان به نکته‌ای
اشاره کرد که طلال اسد
( Asad,
2002: 23) در مقاله عمیق خود با نام «ساختار دین به
عنوان یک مقوله مردم شناختی

«جدایی دین از قدرت یک هنجار مدرن غربی، محصولی از تاریخ
منحصر به‌فرد دوره پس از رفرمیسم، است. به نظر من تلاش برای فهم جماعات مسلمان با
اصرار بر این که در میان آنها دین و سیاست (دو جوهری که جامعه مدرن می کوشد آن دو
را نظرا و عملا از یکدیگر جدا سازد) با هم جفت شده‌اند به شکست منجر خواهد شد. در
بدبینانه‌ترین شکل، این تلاشها ما را به آن تشویق می کنند که یک موضع پیشینی اتخاذ
کنیم که براساس آن حضور گفتمان دین در عرصه سیاست تنها ظاهرسازی فریبکارانه ای
برای تصاحب قدرت سیاسی به نظر خواهد آمد

جست‌وجوی راههایی که برای دین و فرهنگ جایگاه مستقلی
قائل‌اند. تجربه قرن بیستم و پروژه روشنگری نشان داد که عملاً تمامی تلاشهای انجام
شده برای به محاق بردن دین و تبعی دانستن فرهنگ محکوم به زوال بوده است. این
واقعیت، هم در نظر و هم در عمل شواهد زیادی برای پذیرش دارد. اما از منظر مسئله
این مقاله، مهم این است که پژوهشگران حوزه رسانه خود را از ثقل سنگین سنتهای موجود
رها کنند و روشهای جایگزین را بیازمایند. در ادامه پیشنهادی برای این کار ارائه می
شود
.


به عنوان نتیجه: روش‌شناسی مطالعه رابطه دین، فرهنگ و
رسانه

الگوهای روش شناختی و معرفت شناختی در جریان مسلط علوم
اجتماعی، همان الگوهایی بوده‌اند که سبب تأخیر در مطالعه جدی نسبت دین و رسانه شده‌اند
. این الگوها در
مطالعه ارتباطات به معنای عام آن به شکل‌گیری تلقی برابری16 از ارتباطات انجامیده
و به گرایشهای تبیینی در مطالعه دین و فرهنگ منجر شده است. تجربه تاریخی نشان داده
است که این الگوها توانایی ارائه تحلیلی کامل از واقعیت نقش دین و آینده نگری دقیق
از اوضاع اجتماعی را ندارند. بی توجهی به واقعیت دین و نسبت آن با رسانه‌ها،
احتمالاً هشدار خوبی برای محققان عرصه دین و رسانه است تا در بهره گیری از این
الگوهای تجربه شده احتیاط بیشتری معمول دارند. بنا براین، پرسش اصلی می تواند از
قرار زیر باشد
:
الف. آیا بهره‌گیری از روشهای برخاسته از الگوهایی که
عمدتاً به مطالعه کارکردهای رسانه در جوامع غربی معطوف بوده است و رسانه‌ها را
بیشتر از آن که امری فرهنگی تلقی کنند، پدیده‌ای اجتماعی تصور می‌کنند، و

ب. آیا تبعیت از رویکردهایی که دین را تا حد عنصری تقلیل
می‌دهند که ساختارهای اجتماعی آن را تعین می‌بخشد، می تواند درک درستی از نسبت
دین، فرهنگ، و رسانه فراهم کند؟

پاسخ مقاله حاضر این است که تمهید فهم دقیق تر از نسبت
سه موضوع فوق الذکر، در سایه اتخاذ موضعی فرهنگ گرا امکان پذیر است، موضعی که از
محافظه کاری حاکمان جهان سکولار و مروجان پروژه سکولاریسم، مبرا باشد. این دیدگاه
امکان‌پذیر نیست، مگر آن که
:
1. نمودهای دینی را همچون نظامی فرهنگی ببینیم که نقشی
بنیادین در همنوایی نمادهای اصلی جامعه ایفا می‌کنند
.
2. فرهنگ را نظامی از الگوهایی از معنا بدانیم که در هیأت
نمادها تجلی پیدا کرده و به شکل تاریخی منتقل شده‌اند، نظامی فراهم آمده از فرمهای
نمادین که انسانها از طریق آنها دانش و نگرش خود را نسبت به هستی محقق، آن را به
دیگران منتقل، و به کمک آنها با هم ارتباط برقرار می‌کنند
(Geertz, 1973: 89). تنها در این صورت است
که دیگر گمان نخواهیم کرد که دین پدیده ای است تبعید شده به دنیایی ذهنی «به
قلمرویی از امور «قدسی»، چنان که از طریق فهمیده شده است، بلکه بخش پویایی از
فرهنگ جاری است که آموزه‌هایی از انتظام هستی را ارائه می‌کند
» (Hoover and Lundby 1997: 17).
چنان که گفته شد استفاده عملی جنبشها و نظامهای دینی از
رسانه‌های مدرن، نسبت دین و فرهنگ و رسانه را به موضوعی برای تحقیق تبدیل کرده
است. از سوی دیگر آن گرایش نظری‌ای که دین و فرهنگ را به‌واسطة قلمرو مشترکشان،
یعنی
«معنا» هموند می‌بیند، رو به گسترش بوده است. اما این به آن معنا نیست که
در سالیان اخیر موضوع دین و فرهنگ و رسانه صرفاً از دیدگاه فرهنگ‌گرا مطالعه شده
باشد. نگرشی که پیشتر مانع پرداختن به دین بود ، همچنان در تلاش است، تا با تقلیل
معنای دین و فرهنگ دینی به شاخصهای کمی، دامنه تأثیر و چرایی استفاده دین‌داران از
رسانه در جوامع سکولار را «تبیین
» کند. در این میان انطباق دین با شرایط عمومی این جوامع،
مثلاً اقتصادی شدن فعالیتهای جمعی، از اهم پرسشهای مورد نظر است. 17

بر خلاف رویکردهای ساختارگرا ـ کارکردگرا و جامعه‌شناسی
گرایی دورکیمی، گرایشهای فرهنگ‌گرا وجود دارند که به جای تبعی دیدن دین و فرهنگ،
آنها را
«مبانی مقدم معنایی، ارزشی، و نگرشی‌ای می‌دانند که به‌شکلی مؤثر و تعیین
کننده نهادهای اجتماعی را شکل می‌بخشند
»(Bell,
1997: 61-62). این دیدگاه، با خروج از حوزه نفوذ دورکیم،
از تأکید افراطی بر نقش ساختار اجتماعی در شکل‌دهی به دین و فرهنگ خودداری می‌کند.
در واقع، عبور از اصالت جامعه دورکیمی18 مقدمه ای برای قائل شدن به استقلال نسبی
دین و فرهنگ و تعامل آنها با ساختارهای اجتماعی بوده است
.
رویکرد فرهنگ‌گرا این امکان را فراهم می آورد که با محور
قرار دادن
«معنا»، یعنی هسته بنیادین موضوعات سه گانه دین، فرهنگ، و رسانه ، و «آیین»، یعنی یکی
از اصلی‌ترین راههای انتقال معنا، این سه موضوع درکنار هم مورد مطالعه قرار گیرند.
معنا نه تنها امری ذهنی نیست، بلکه در سرشت بازنمایی های اجتماعی حک شده است. این
بازنماییها هستند که از طریق معنا بخشی به کل هستی و ارائه الگوهای خاصی برای
تعامل، زندگی اجتماعی را شکل می‌بخشند. از خلال آیینهای اجتماعی است که دو حوزه
اخلاقیات و جهان بینی با یکدیگر تلفیق می‌شوند و «جهان، چنان که زیسته می‌شود، و
جهان، چنان که
£تصور می شود، در هم تنیده می‌شوند» (Geertz, 1973: 89)


پی‌نویسها:

1. این سنت عمدتاً در میان مسیحیان رواج دارد. با توجه
به اهمیت کتاب مقدس و نقش «کلمه» در تبشیر، ارباب کلیسا همواره نسبت به ترجمه
عهدین به زبانهای دیگر حساسیت نشان داده‌اند. از این رو رشد تکنولوژیهای رسانه‌ای
برای بسیاری از نظریه پردازان مسیحی به معنای مسئله‌ای فراروی انتقال و توزیع
«کلمه» بوده است. این امر بدان جا منجر شده است که همواره ترجمه یکی از استعاره
های اصلی برای حل مسئله‌های ارتباطی تلقی شود. نمونه کاملی از این دغدغه مسیحی را
می‌توان در کتاب زیر مشاهده کرد
:


Hodgson, R. Paula Soukup, 1997. From one Medium to Another: Basic Issues for
Communicating the ures in New Media. New York: American Bible Society.
2. Popular culture
3. High culture
4. Vulgar
5. Enlightenment
6. Culturalist
7. symbolist
8. culturalist-symbolist
9. double hermeneutic
10. metalanguage


11. مطالعه ارتباطات و رسانه ها از آغاز متمایل به مطالعات کاربردی و در مواردی
جزیی از فعالیتهای اجرایی نهادهای کنترل کننده جوامع صنعتی بوده است. به عنوان
مثال الیاهو کاتز (
Elihu Katz, 1987: 25-26) در مروری بر «مطالعات
ارتباطات» چنین گزارش می کند:
«مطالعه در باب ارتباطات عمیقاً تحت تاثیر پل لازارسفلد و گروه همکاران او در دفتر
مطالعات اجتماعی کاربردی» [
Bureau of Applied Social
Research
]
بود. اداره «تحقیقات رادیو» [
The Office of Radio Research] با استفاده از حمایت مالی
بنیاد راکفلر [
Rockefeller Foundatio] 1937 تأسیس شد. گروه لازارسفلد
از زمان تأسیس تا سال 1960 درگیر مطالعه درباره نقش وسایل ارتباط جمعی در تصمیم‌گیریهای
مردم ـ از قبیل رای دادن، رفتن به سینما برای تماشای فیلم، تغییر عقیده و . . . ـ
بودند.»
12. اجتناب از یکسویه و مقطوع تلقی کردن فرآیند از بالا به پایین ارتباطات حتی در
میان مارکسیستها نیز اتفاق افتاد. مارکسیستها که در ابتدا مسئله ارتباطات را با
ارجاع به روابط مکانیکی بین زیربنا و روبنا و تحت عنوان «ایدئولوژی کاذب» حل و فصل
می کردند، تدریجاً جایگاه موثرتری برای فرهنگ قائل شدند. نئومارکسیستها رسانه‌ها و
ابزارهای ارتباط جمعی را «مجرایی سامان یافته» برای اعمال قدرت نهادهای حاکم بر یک
جامعه دانستند و به بررسی چگونگی تأثیرگذاری آنها پرداختند. آنتونیو گرامشی یکی از
پیشقراولان بازبینی در سهم و قدرت فرهنگ و ارزشها در شکل دهی به نظامات اجتماعی
بود. گرامشی (1988) در کتاب «یادداشتهای زندان» به بازنگری در آرای مارکسیستی
پرداخت و به‌ویژه نکات جدیدی را درباره ایدئولوژی ارائه کرد. به نظر او حاکمیت
سیاسی در جامعه سرمایه‌داری در پی دستیابی به سلطه از طریق نظم هژمونیک (
hegemonic order) و تعمیق نفوذ و تثبیت رواج ایدئولوژی خود است. به گمان او (237:
1988) تأمین سلطه جز از طریق تامین رهبری فکری و اخلاقی مقدور نیست و دستیابی به
این موضع هم مستلزم قدرت نمادین است تا رژیم بتواند «متفقان خود را متحد و مخالفان
خود را منقاد سازد.» منبع این قدرت نمادین، ایدئولوژی است. از نظر گرامشی (324:
1988) ایدئولوژی «برداشتی از جهان است که آشکارا در هنر، قانون، فعالیتهای اقتصادی
و جلوه‌های زندگی فردی و جمعی دیده می‌شود.» این تعریف از ایدیولوژی به فرهنگ
بسیار نزدیک است. این تعبیر گرامشی ما را به این دعوت می‌کند که در مطالعه
ارتباطات و عملکرد وسایل ارتباطات جمعی، درکنار اغراض سیاسی مالکان و گردانندگان
آنها، نوعی عمل فرهنگی را هم مشاهده کنیم.


3. Determinant media
4. Evangelicalism
5. Performative arts.


16 پدیده‌های متنوع ارتباطی از زوایای متعدد مورد بررسی قرار گرفته‌اند. با وجود
این، در ورای این تنوع می‌توان دو دیدگاه فکری را تشخیص داد. دیدگاه اول را که
عمدتاً بر استعاره انتقال اطلاعات و پیام از جانب یک فرستنده به یک گیرنده است،
دیدگاه انتقال پیام (
transmission of message) یا به اختصار دیدگاه
انتقالی (
transmission view) می نامیم. در این دیدگاه که عمدتاً متوجه جنبه‌های
تکنولوژیک ارتباطات است موضوعات قابل توجه عبارتند از این که چگونه یک فرستنده،
پیام خود را رمزگذاری می‌کند، چگونه آن را از طریق یک وسیله به گیرنده پیام منتقل
می‌کند، این پیام به چه نحوی به گیرنده می‌رسد، گیرنده آن را چگونه رمزگشایی می
کند، و این پیام چه تأثیری در نگرشها و رفتارهای گیرنده می‌گذارد. کارآیی و صحت
انتقال اطلاعات و پیامها از نکات اصلی مورد توجه این دیدگاه است؛ به این معنا که
آیا پیام همان تأثیری را که فرستنده آن درنظر داشته در گیرنده ایجاد کرده است یا
خیر؟ برخی محققان (مثلاً نگاه کنید به
Fiske 1992) این دیدگاه را دیدگاه
«فرآیندی ارتباطات نامگذاری» کنند. این درحالی است که جیمز دبلیو کری (
James W. Carey 1992) این دیدگاه را دیدگاه انتقالی می‌خواند. تلقی معناکاوانه،
ارتباطات را تولید و مبادله معانی می‌بیند. دغدغه این دیدگاه که پیام را یک «متن»
(
text) تلقی می‌کند این است که چگونه این پیامها با مردم تعامل می‌کنند
تا معانی را خلق کنند. به عبارت دیگر پیام فرآورده‌ای فرهنگی است، از آن برمی‌آید،
با قواعد آن تولید، و در زمینه آن فهم می‌شوند. این دیدگاه از اصطلاحاتی مانند
دلالت استفاده می‌کند و اساساً بر آن نیست که سوءتفاهمات ارتباطاتی الزاماً شاهدی
بر ناکارآمدی ارتباط است: این سوءتفاهمات ممکن است ناشی و نشانه‌ای از تمایزات
فرهنگی بین فرستنده و دریافت کننده پیام باشد. از این منظر، مطالعه ارتباطات
مطالعه متن و فرهنگ است. برای اطلاع از ویژگیهای این دو تلقی از ارتباطات مراجعه
شود به:
17. مثلاً نگاه کنید به:
Moore, L., 1994, Selling God: American Religion in the
Marketplace of Culture, Oxford University Press
.
لارنس مور در کتاب «فروش خدا: دین آمریکایی در بازار فرهنگ» روایتی تاریخی از تحول
مذهب در آمریکا و چگونگی انطباق آن با بازار و فرهنگ کالایی و مالی شده آمریکا و
به‌ویژه فرهنگ عامه پسند آن ارائه می کند.
18. به عنوان مثال جیمز پیکک (
James Peacock, 1981: 997) در شرح موشکافانه خود از
آرای دورکیم نشان می دهد که چگونه ابهام موجود در آرای دورکیم باعث می شود جایگاهی
افسانه‌ای برای جامعه و اقتدار آن در نظر گرفته شود. وی می‌گوید «دورکیم کمتر بین
بازنماییهای اجتماعی و نظامهای اجتماعی تمایز روشنی قائل می شود. این موضوع به
بهترین وجه در تعبیر و تشبیه دورکیمی از جامعه دیده می شود:: او جامعه را همان خدا
می داند.»

منابع:

منابع فارسی:

گیویان، عبدالله. 1385. دو استعاره بنیادین برای فهم ارتباطات. نشریه علمی پژوهشی
دانشکده صدا و سیما. سال سوم. ش 2.

منابع انگلیسی:


Ableman, R. and Hoover, S., 1991. Religious television: Controversies and
conclusions. Norwood, NJ: Ablex.
Alexander, B., 1994. Televangelism reconsidered. Atlanta: Scholar’s Press.
Allen, R. C., 1995. introduction. In R. C. Allen et al (eds.). Channels of
discourse, reassembled: television and contemporary criticism. London:
Routledge. 1-8.
Ammerman, N., 1987. Bible believers: Fundamentalists in the modern world. New
Brunswick, Nj: Rutgers University Press.
Asad, 2002: 23
Asad, T., 2002. The construction of Religion as an Anthropological Category
Berger, P. and Luckman, T., 1966. The social construction of reality. Garden
City, NY: Doubleday.
Berger, P., 1967. The sacred canopy: Elements of a sociological theory of
religion. Morley, D., 1992. Television, Audiences and Cultural Studies. London:
Routledge.
Carey, J., 1988a. A cultural approach to communication. Communication, 2, 1-22.
Carey, J., 1988b. Media, Myths, and Narrative: Television and the Press.
California; London: Sage.
Fiske, J., 1995a. Television Culture. London and New York: Routledge.
Fiske, J., 1995b. British Cultural Studies. In R. C. Allen (ed.) Channels of
Discourse, Reassembled: television and contemporary criticism. London:
Routledge.
Geertz, C., 1973. The Interpretation of Cultures: Selected Essays. New York:
Basic Books
Geraghty, C., and Lusted, D., 1998. The Television Studies book. London ; New
York : Arnold.
Giddens, A., 1984. The Constitution of Society: Outline of the Theory of
Structuration. Oxford: Polity.
Gramsci, A., 1988. An Antonio Gramsci Reader: Selected Writings, 1916-1935. D.
Forgas, teans., ed. New York: Schocken Books.
Hadden, J and Swann, C., 1981. Prime-time preachers: The rising power of
televangelism. Reading, MA: Addison-Wesley.
Hall, S. and Jefferson, T., (eds.). 1976. Resistance through rituals: Youth
subculture in post-war Britain. London: Centre for Contemporary Cultural
Studies.
Hall, S., Hobson, Lowe and Willis, 1980. Culture, Media, Language: Working
Papers in Cultural Studies 1972-9. London: Hutchinson Hartley
Hartley, J., 1983. Television and the Power of Diet. Australian Journal of
Cultural Studies, 1. 2. 62-82.
Hodgson, R. Paula Soukup, 1997. From one Medium to Another: Basic Issues for
Communicating the ures in New Media. New York: American Bible Society.
Hoover, S, M., 1988. Mass Media Religion: The Social Sources of the Electronic
Church. California: Sage.
Hoover, S, M., 1997. Introduction: Setting the Agenda. In S. M. Hoover, and K.
Lundby (eds.). Rethinking Media, Religion, and Culture. London: Sage. 3-14.
Hoover, S, M.,1995. Media and moral order in post-positivist media studies.
Jornal of communication. 136-145.
Hoover, S. and K. Lundby, 1997. Rethinking Media, Religion and Culture.
Thousand Oaks, London, and New Delhi: Sage.
Hoover, S. M., and Venturelli, S. S., 1996. The category of the religious: the
blindpoint of contemporary media theory? Critical Studies in Mass
Communication, 13, 251-265.
Horsefield, P., 1984. Religious television: American experience. New York:
Longman.
In Anthropology of Religion, ed. M. Lambek. Blackwell Publishers.
Katz, E., 1987. Communications Research since Lazarsfeld. The Public Opinion
Quarterly, Vol. 51, Part 2. Supplement: 50th Anniversary Issue. 25-45.
Levine, H. D., 1990. Popular Group, Popular Culture, and Popular Religion. In
Comparative Study in Society and History, Volume 32(4), 718-764.
Martin, B., 1981. A Sociology of Contemporary Cultural Change. Oxford: Basil
Blackwell.32-50
McLoughlin, W. G., 1978. Revivals, Awakenings, and Reform. Chicago: University
of Chicago Press.
Moore, L., 1994, Selling God: American Religion in the Marketplace of Culture,
Oxford University Press.
Neuman, W. R., 1982. Television and American Culture: The Mass and the
Pluralist Audience. The Public Opinion Quarterly, Vol. 46, No. 4 (Winter),
471-478.
Newcomb, H. and Hirsch, P. M., 1984. Television as cultural forum: Implications
for research. In W. D. Rownald, Jr., and B. Watkins (eds.). Interpreting
television: Current research perspectives. Beverly Hills, CA: Sage. 58-73.
Peacock, J., 1981. Durkheim and the Social Anthropology of Culture. Social
Forces, Vol. 59, No. 4, Special Issue (Jun.), 996-1008.
Silverstone, R., 1988. Television, myth and culture. In J. W. Carey (ed.),
Media, Myths, and Narratives: Television and the Press, Newbury Park. CA: Sage.
20-47.
Stout A. D. and Buddenbaum, J. M., 1996. Religion and Mass Media: Audiences and
Adaptation. London: Sage.
Tulloch, J., 1990. Television Drama: Agency, Audience, and Myth. New York:
Routledge.
Turner, G., 1992. British Cultural Studies: an Introduction. London, Routledge.
Turner, V., 1974b., Revelation and Divination in Ndembu ritual. Ithaca, NY:
Cornell University Press.
Warner, R. S., 1993. Work in Progress toward a New Paradigm for the
Sociological Study of Religion in the United States. American Journal of
Sociology, 98 (5), 1044-1093.
White, R. A., 1991. Televangelism and the Religious Uses of Television.
Communication Research Trends, (11). 12-33.
White, R. A., 1997. Religion and Media in the Construction of Cultures. In S.
M. Hoover and K. Lundby (eds.) Rethinking Media, Religion and Culture. Thousand
Oaks, London, and New Delhi: Sage. 37-64.
White, R. A., 1997. Religion and Media in the Construction of Cultures. In S.
M. Hoover and K. Lundby (eds.) .Rethinking Media, Religion and Culture.
Thousand Oaks, London, and New Delhi: Sage. 37-64 .
Yoshiharu, I., 1987. Folk Culture and the Liminality of Children. In Current
Anthropology. 28 (4

),
41-48

منبع سایت دفتر مطالعات رسانه و توسعه رسانه ها




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » الف صاد ( پنج شنبه 87/4/13 :: ساعت 11:18 صبح )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

دین، فرهنگ و رسانه.نوشته دکتر عبدالله گیویان 2
دین، فرهنگ و رسانه.نوشته دکتر عبدالله گیویان 1
تبلیغات غیرمسوولانه
رسانه‌ جمعی‌ چیست ?
 

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 19997
» درباره من «

فرهنگ هنر ارتباطات

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

» صفحات اختصاصی «

» طراح قالب «